عبدالغفور گردهانی
هیچ انتخابی مطلقاً بهترین و عالیترین نوع انتخاب نمیباشد. علت این امر به یک نسبیت همیشگی دانش بشر به انتخاب شوندهها بر میگردد. وقتی ما با دانش خود چیزی را انتخاب کردیم امکان مییابیم که آن را در دایره ی عمل هم به آزمون بگذاریم و پس از آزمایش است که محک عدل را بر سر آن میزنیم. در دنیای هر کس هر آنچه که فهمیده میشود و با آن تعلق برقرار میشود مورد پسند قرار میگیرد و به سبد انتخاب میرود. صاحب سبد و سبد هر کدام گنجایشی دارند که البته گاهی میتوان ظرفیت هر یک را بالاتر برد. زنده و غیر زنده وقتی انتخاب میشوند که وجود داشته باشند، مسلما هرکس که چیزی را بر میگزیند آن چیز با روح و روان او آمیخته میشود و در نظرش بزرگ میگردد. بنابراین بزرگ کردن داریم و بزرگ شدن که البته به گمان من بزرگ شدن بهتر از بزرگ کردن است. گاهی چیزی بزرگ نیست اما کسانی تلاش میکنند به لطایف حیل آن را بزرگتر نشان دهند،همانند فریبکاریی که آینههای مقعر به نمایش میگذارند. اما به نظر میرسد گاه این بزرگ کردن چندان هم بد نباشد زیرا وقتی چیزی به طور غیر طبیعی بزرگ شد ما را میترساند و گوش به زنگ میکند. در این دنیای ما ابدا چیزی از بین بردنی نیست. ممکن است از صورتی به صورت دیگر تبدیل شود اما از بین نمیرود. گاهی اگر نرمی تحمل نشود همان نرمی تغییر فرم داده و به سختی و تندی تبدیل میشود. انرژی پخش شده به انرژی متراکم تبدیل میشود که میتواند مخرب هم باشد. همانند انرژی زلزله که چون در آتشفشان در اثر گدازههای آذرین بسته میگردد عاقبت با شدت انفعالات ذوب میکند و زندهها را از بین میبرد. انسان را هم انتخابهایش میسازد و او در مقابل انتخابهایش لزوما ،خواسته یا ناخواسته مسئولیت پذیر میگردد. گاه ممکن است بنا به طبیعت منتخبین انسان در مقابل گسترش شر احساس مسئولیت کند و گاه در مقابل خیر؛ اما باز هم بنا به قاعده ظنی بودن ثبوتها شخص به نوعی رضایت میرسد. هرچه تلاش برای جستجوی حقیقت افزونتر باشد به همان نسبت رضایت مندی بهتر میشود و البته امید به بهتر شدن اوضاع هم بیشتر میگردد. انسانی که انتخاب میکند کم کم رشد میکند و بزرگتر میشود و به جایی میرسد که جامعه هم او را انتخاب میکند. انسانها برای آنکه خودشان حیات داشته باشند منطقاً لازم است که تلاش کنند تا دیگران هم باشند زیرا اگر آن دیگران نباشند چون محک زده نمیشوند وجود خودشان هم در مخاطره است. سنگی طلا است که عیار آن در مقابل بقیه سنگها سنجیده شود و البته که کسی نمیتواند بگوید که فلان سنگ بد است ،از این لحاظ که به کار او نمیآید. متاع کفر و دین بی مشتری نیست گروهی این پسندند و گروهی آن پسندند گاه یک نفر نمیتواند انتخاب احسن کند،شاید بدین دلیل که اطلاعات دریافتی او به علت محدودیتهایی که سر راهش گذاشته اند کمتر است. پس او به کسی دیگر که معتمد اوست رجوع میکند تا او را در گزینش کمک کند. این کار حداقل خوبی را دارد زیرا افراد را ضعیف بار میآورد و البته که میتواند موجب خیر هم بشود. کسانی هم که منتخب مردم باشند معمولا تلاش نمیکنند که انتخاب مردم را محدود کنند زیرا آنها بهترینها هستند و در طی زمامداری خود امکانی را فراهم آورده اند که سایرین از آنها در طی یک رقابت سالم قویتر شوند،این است که یک کل یکپارچه شکل میگیرد. کلی که برای جزءها حرمت قایل است. ملکه آزادی در چنین جامعه ای رشد میکند و میبالد. همانگونه که پیشتر اشاره شد چون دانایی بشر معطوف به شناخت او از اشیا است هر چه امکان رقابت و تنوع بیشتر باشد افراد جامعه با مشارکت خود از زوایای گوناگونی به یک چیز نور بصیرت میتابانند و آن چیز بهتر دیده میشود. حسن این نور افشانی آن است که نزدیک شدن به انتخاب احسن را بیشتر میکند. در بازار عطاران همه عطر خوشبوی خود را عرضه کرده و به تبلیغ آن میپردازند و چون رقیبان هم عطر دارند هر یک ازمردم بویی را میپسندند. در اینجا با وجود خوشبویی همه عطرها با توجه به تفاوت شامهها و عطرها ذوقها هم فرق خواهد کرد. در اینجا چون رقابت برای عرضه وجود دارد همه ی افراد میتوانند تواناییهای بالقوه خود را شکوفا سازند و بهاری نو در هستی درافکنند. بدین گونه جامعه پویا میشود و از حالت مردگی در میآید. جامعه که از مردگی درآمد دل برده میشود و همبستگی آحاد محکمتر میگردد. ممکن است مردم بیست درصد به یک انتخاب شناخت داشته باشند و آن را برگزینند اما چون خود آن را برگزیدهاند حامی آن خواهند بود و چنین انتخابی است که میتواند بر روی سرمایه اجتماعی(همبستگی)، اقتصادی(پول)، فرهنگی(تحصیلات)و سیاسی(رأی) تاثیرگذار باشد. تمامیت کشور در آن صورت بهتر حفظ میشودو ملت به صورت یک کل دیده میشود و چون نگاه به ملت به صورت یکسان است مشارکت هم همگانی میشود و خود تبلیغی میشود بر این مبنا که پای صندوقهای رای بیایید. بدینترتیب شور و نشاط در جامعه افزون میشود و از افسردگی اجتماعی جلوگیری میشود و هم رضایت مندی از سیستم سیاسی بیشتر میگردد. اختلاف قانون هستی است و خداوند آدمیان را مختلف قرار داده است تا آیت خود را به ما نشان دهد و هستی را در عین کثرت واحد کرده است. اگر بترسیم که اختلاف عامل از بین برنده وحدت است و مشفقانه بخواهیم به روشهای مختلف انتخابها را محدود کنیم به احتمال بسیار قوی اختلافها بیشتر خواهد شد و جامعه به سمت و سوی خشونت خواهد رفت،امری که امنیت اجتماعی را به هم میزند . اگر مردم مجبور شوند که یک چیز را انتخاب کنند و خدای ناکرده پس از مدتی فساد و نالایقی آن چیز معلوم شود سرخوردگی و خمودگی رخ میدهد. آنها خواهند گفت که دیگر مشارکت سیاسی معنایی نداردزیرا از عجایب است که آنها بتوانند انتخاب کنند.
استعدادهای علمی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی رشد نخواهد کرد و چنین که شود زمینه برای تسلط بیگانگان بیشتر فراهم خواهد شد،زیرا ملتی که نتواند در داخل سرنوشت دلخواه خود را رقم زند حالش به نخواهد شد تا در مقابل دیگران احساس عزت و بلندی کند. احساس ضعف و ناکارآمدی همچون خوره ای برجانش خواهد اوفتاد و به علت رشد ناکافی بینش و منش نخواهد توانست که تشخیص دهد که لعابهای رنگارنگ بیگانگان او را چگونه استحاله میکند. امروزه روز چون همه ی اشیا متنوع شده اند باید که امکانی فراهم باشد که از بین آن همه متاع هرکس بتواند راحتتر کالای مورد نیاز خویش را برگزیند. رقابت در میان صاحبان کالاهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی چنان شده است که آگاهی بخشی به مصرف کنندگان حرف اول را در انتخاب میزند. البته که هر بازیی قواعدی دارد که باید آنها را رعایت کرد و این قانون است که محدود میکند تا همه بتوانند بدون تعدی به حقوق دیگری انتخاب کنند و انتخاب شوند. اما این قواعد هم در مواردی که نص صریح نیست از عقل جمعی گرفته شده اند و محتاج تغییر هستند تا به سمت بهتر شدن برویم. هیچ انسانی قادر نخواهد بود که اشتباه نکند، زیرا به شمول طبیعت سرشته از جهل و هوی ره به خطا میبرد. خداوند هم با توجه به همین شان او را به عرصه زندگانی آورده استتا در روی زمین سرنوشت خود را رقم زند و اگر لازم شد تاوان اشتباه خود را بپردازد. به نظر میآید که کسانی که تلاش دارند تا مردم اصلا اشتباه نکنند انسان را به خوبی نشناختهاند. مهم اشتباه نکردن نیست بلکه مهم آن است که اشتباهات هرکس در گزینشها کمتر باشد. پرداخت هزینه انسان را هوشیارتر و پختهتر میکندو برای دومین بار عالمانهتر انتخاب میکند. چون انسان خدا نیست پس اشتباه میکند ولو اینکه هر جایگاهی داشته باشد، مهم آن است که هر کس اشتباهات خود را تصحیح کندو به سوی کمتر کردن برود. توبه از آن رو حایز دوستی خداوند شده است که انسانها به طور مرتب در برنامه ریزی خود به سوی خدا تجدید نظر نموده و خطاهای گذشته را با عملکردهای فهیمانهتر در آینده جبران میکنند. اسلام برای صالحتر کردن انتخابها قاعده امر به معروف و نهی از منکر یا به تعبیر سیاسی آزادی بیان را گذاشته است تا انسانها ضمن حفظ حرمت و کرامت انسانی مو را ماست بیرون کشند و گل و لای را از زلال آب بگیرند. این اوج احترام به انسان است که بتواند انتخاب کند و نتیجهی انتخاب خود را بپذیرد. اگر چنین شد کارشکنیها کمتر میشود و سنت مفاهمه شکل میگیرد.
نظرات